سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟
مرد جواب داد : احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم.
سقراط گفت : همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی.
آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود ؟
و آیا کسی که رفتارش نا درست است، روانش بیمار نیست ؟
اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟
بیماری فکری و روان نامش "غفلت" است. و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند.
پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده.
بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است.
وبلاگ حالو هوای کلاس تاریخ ریاضی استاد جناب آقای دکتر رییسی عزیزو داره...

1 دسمال بده نمی تونم ادامه بدم
:دی
راس میگی واقعا.....

دلم برا اون روزامون تنگ شده................
مرسی که مطالب قشنگی می ذارین. خوب بود
خواهش می کنم...........
بابا شما هم یهحرکت بزنین دیگه وبلاگ سوت و کوره....
سلام!
وبلاگ خیلی قشنگی داری!
از وبلاگ منم دیدن کن...
موفق باشی
سلام این وبلاگ متعلق به بچه های ریاضی 89هست
چشم.