پرتره ی زیبای زیر توسط هنرمند آمریکایی Chuck Close خلق شده است. وی این اثر هنری زیبا را برای یادبود مادربزرگش و فقط با اثر انگشت خودش خلق کرده است!
نه بهار با هیچ اردیبهشتی ,
نه تابستان با هیچ شهریوری ,
ونه زمستان با هیچ اسفندی ,
اندازه پـایـیز به مذاق خیـابـانها خــــوش نیـامــد ,
پـائیز مــهری داشـت کـه بـــَر دل هـر خیـابان مـی نشست ...
خبرنگارمیپرسه : گوسفندات چی میخورن؟چوپان میگه سفیدا یا سیاها؟خبرنگارمیگه: سیاها ... چوپان میگه: علف
خبرنگار میگه:و سفیدا ؟ چوپان میگه: اونا هم علف
خبرنگار میپرسه : شب اونا رو کجا نگه میداری؟چوپان میگه:سفیدا یا سیاها ؟خبرنگار میگه:سفیدا ... چوپان میگه: تو یه خونه ی بزرگ
خبرنگار میگه: و سیاها ؟ چوپان میگه : اونا رو هم توهمون خونه ی بزرگ
خبرنگار میپرسه:وقتی بخوای تمیزشون کنی چطوری اینکارومیکنی؟چوپان میگه: سفیدا یا سیاها ؟ خبرنگار میگه: سیاها ... چوپان میگه : باآب اونا رو میشورم
خبرنگار میگه:و سفیدا؟ چوپان میگه: اونارو هم با آب میشورم
خبرنگاره عصبانی میشه به چوپانه میگه : توچرا اینقد نژادپرستی میکنی هی میگی سفید یاسیاه ؟؟؟چوپانه میگه:آخه سفیدا مال مننخبرنگارمیگه :و سیاها ؟چوپانه میگه :اوناهم مال منن. . .
وقتی خیلی کوچک بودم، اولین خانواده ای که در محلمان تلفن خرید ما بودیم. هنوز جعبه
قدیمی و گوشی سیاه و براق تلفن که به دیوار وصل شده بود به خوبی در خاطرم مانده.
قد من کوتاه بود و دستم به تلفن نمی رسید، ولی هر وقت که مادرم با تلفن حرف میزد می
ایستادم و گوش میکردم و لذت
میبردم.