عقیده ی اسپینوزا درباره ی انواع علوم:
نخستین قسم علم آن است که از افواه و مردم حاصل آید. مثل علمی که من به تاریخ ولادت خود دارم.
قسم دوم آن است که از راه تجربه ی مبهم و غیر دقیق به دست می آید، مثل علم طبیب به معالجه ای که از راه آزمایش های علمی نباشد، بلکه از راه یک علم کلی اجمالی به این که این دارو معمولا این اثر را دارد.
.
.
.
قسم سوم استدلال مستقیم یا علم حاصل از راه استدلال است، مانند علم به بزرگی جرم خورشید از راه استدلال بر اینکه اجسام در فواصل دور کوچکتر به نظر می رسند.
این علم از دو قسم دیگر برتر است ولی آن نیز موقتی است. زیرا ممکن است با یک تجربه ی دقیق بطلان آن ثابت شود. مانند آنکه از صد سال به این طرف علما به وجود «اثیر» استدلال می کردند، ولی علمای فیزیک امروز آن را قبول ندارند.
پس بالاترین علم، قسم چهارم است که علم حضوری و استدلال بی واسطه است، مانند آنکه از ملاحظه ی نسبت
فورا در می یابیم که جای x باید عدد 6 باشد و یا مثلا علم به اینکه کل بزرگتر از جزء خویش است.
به عقیده اسپینوزا ریاضیدانان بیشترِ قضایای اقلیدس را از روی این علم شهودی حضوری در می یابند.
ولی خود او با تاسف اظهار می کند که علمی که بدین طریق به دست آورده است، خیلی کم است.
صفحه ی 230 و 231 کتاب تاریخ فلسفه،نوشته ی ویل دورانت، ترجمه ی عباس زریاب خویی